گروه فرهنگي مشرق - در ادامه بازتاب ها و واکنشهاي اهالي فرهنگ و رسانه به آخرين اثر ابراهيم حاتمي کيا يکي از اهالي هنر و فرهنگ در يادداشتي کوتاه، نگاه خود نسبت به فيلم «گزارش يک جشن» را مطرح کرده است. مشرق به رسم هميشگي خود به انتشار اين مطلب پرداخته و تاکيد مي کند تمام ياد
آقاي حاتميکيا! فيلمت را ديدم، اين بار دوم است که برايت مينويسم. بار اول را نميدونم خواندي يا نه، راجع به خاک سرخ نوشتم و تقدير کردم از تو. و گفتم بنويس و تو ميتواني بنويسي تو ميتواني نقشآفريني کني براي ترسيم چهرهها و ماندگاريهاي دفاع مقدس و ارزشها. ولي اين بار که اين فيلمت را ديدم خيلي غصه خوردم نسبت به اينکه کجا داري ميروي؟ و به چه کسي ميخواهي خدمت کني؟ و اساساً مشکلت چيست؟
اي کاش فيلمهايي که در جشنواره حاضرند را ببيني. کاش فيلم خاک و آتش را که مي ـواند غرور ملي باشد را نگاه کني. کاش فيلمي که شايد براي اولين بار روي درياها ساخته شده و داريوش ارجمند هم در آن نقشآفريني کرده را ببيني. ديدن اين فيلمها برايت خيلي خوب است. توصيه ميکنم حتماً اين فيلمها را ببيني. ولي با ديدن فيلم شما چه غرور ملي به آدم دست ميدهد؟ کجا را هدف گرفتي و کجا را ميخواهي بزني؟ آقاي حاتميکيا وقتي انقلاب شد امام ما خودش براي جوانها خطبه عقد ميخواند. الان حضرت آقا براي جوانان خطبه عقد ميخواند. مسئولين نظام و روحانيت همه جا به فکر ازدواج جوانها هستند. جمعيت ما از انقلاب تا الان 2 تا 2.5 برابر شده است.
آقاي حاتميکيا بد موضوعي را مستمسک مسائل سياسي قرار دادي. چه کسي در اين مملکت مخالف ازدواج است؟ نيروهاي نظامي، نيروهاي انتظامي يا مسئولين؟ در بحث به اين زيبايي شايد ايران در دنيا بينظير باشد. ما براي دنيا طرح داريم و در ازدواج جوانها و اصالت خانواده؛ و تو اين را مستمسکي قرار دادي براي مسائل سياسي.
آن هم با کسي که اسلحه دست ميگيرد و جلوي عروس و داماد ميايستد و جشنشان را تعطيل ميکند؟ کجا چنين اتفاقي ميافتد؟ کجا نيروي انتظامي جشني را تعطيل کردند؟ آن هم با اسلحه و رو به مهمانها و عروس و داماد!
آقاي ابراهيم حاتميکيا به شدت دلم گرفت. به شدت ناراحت شدم و به شدت دلم براي جوانها که باور ميکنند اين مسائل را سوخت. اما آن چيزي که ميتوانم برايت بگويم و فکر ميکنم که يا بيتوجه و يا مغرضانه به آن پرداختي، بحثي است که جداي از بحث ازدواج است. تو تفکّر امثال تفکر «اوشو» را در عرياني روح و جسم در اين فيلم القاء کردي و اين بحث، بحث عرفاني است؛ يا بهتر بگويم شبهعرفاني است و هيچ اصالتي در ديدگاه ما ندارد. در ادامه، از مباحثي استفاده کردي که به شبهعرفانهاي غرب و شرق بستگي دارد. اين که کسي نيمه دوم خودش را گم کرده و پيدا کند، اين بحث مؤسسات عرفاني است نه مؤسسات ازدواج.
آن کسي که با تفکر «تناسخ» به مبحث ازدواج نگاه ميکند «نيمه دوم» خود را دنبال ميکند. اساساً نيمهاي گم نشده که پيدا شود. ازدواج امر مقدسي است که خداوند متعال کُف افراد را برايشان آفريده است. چيزي گم نشده، بلکه هر فرد بايد همکف خود را پيدا کند و با پيدا کردن کف خود بتوان يک زندگي مشترک را آغاز کند. اينکه کسي بخواهد تولد دوبارهاي پيدا کند، اينکه کسي بخواهد نيمه گمشدهاش را پيدا کند، اينها مباحثي است که از فرقهها و شبهعرفانهاي شرقي و غربي وارد عرفان ناب ما شده است. آيات قرآن ما اشاره به ازدواج و رسيدن به آرامش ندارد؟ چه کسي اين را تا به حال منع کرده که تو در مقابل اين مسأله اسلحه و ضديت با اين امر را مطرح ميکني؟
اتفاقي که يا اصلاً نيفتاده يا بسيار نادر. و در مقابل اين قصه بانويي را مطرح ميکني که شايد خودش فردي بوده که قبل از اين جزء نيروهاي نظام محسوب ميشده است. شايد از فيلم چنين قسمتي را حذف کرده باشي اما تو بانويي را انتخاب کردي که قسمتي از نظام بوده و حالا اين بانو دارد با ايدههاي جديد جوانان را دور خودش جمع ميکند.
تو خودت در اين مؤسسه بحث اختلاط جوانها را نشان ميدهي؛ بدون هيچ قيد و بندي. بعضي از جوانها در کنار همديگر، در مراسم ازدواج، در کلاس و بدون هيچ محابا با هم برنامه اجرا ميکنن. ضمن اين که در اين فيلم هيچ عنواني براي شکايت مردم از مؤسسه مطرح نشده است.
چرا بايد باور کنيم که عزيزان نيروي انتظامي در مقابل مسائل ازدواج، مسائل هنري و مسائل روحي اينچنين بايد برخورد بکنند؟ و در پايان آن را منتسب به بالا هم بکنيم! سرهنگي که ميگويد «من دستور از بالا دارم» اين بالا کجاست و کيست؟ تو به جوانها چه چيزي را ميخواهي تفهيم کني؟
آقاي حاتميکيا آن نوع مراسمي که در فيلم ديدم شبيه مراسم شبهعرفاني برخي از فرقهها و گروههاست نه يک مراسم عروسي سنتي ايراني و اسلامي. آقاي حاتميکيا برخي از اين مؤسسات نه به خاطر ازدواج بلکه به خاطر مشکلات غيرشرعي و غيرقانوني و غيرايراني و غيراسلامي زير ذرهبين قرار گرفتهاند. ضمن اينکه تو اين مسأله را به صورت سياسي مطرح کردي. اما دغدغه خودت را بحث ازدواج و مؤسسات ازدواج مطرح ميکني. اين چه دغدغهاي است که به مسائل سياسي ختم ميشود؟ کجا يک عروسي به جشن و جشن عروسي به تظاهرات خياباني تبديل ميشود؟ و در کجا غير از گروههاي شبهعرفاني، شاهد عاقد زن هستيم؟
آنچه که تو در فيلمهات مطرح ميکني، چه در «به رنگ ارغوان» و چه در اين فيلم، از برخي عقدهها ناشي ميشود که فقط در دل توست. جالب اينکه گفته ميشود نميگذارند ايشان حرف بزند! مگر حرفي که به اهانت به ديگران ختم ميشود و ديگران متهم ميشوند چه ارزشي دارد؟
اگر عزيزان نيروي انتظامي در مقابل فيلم تو سکوت کردهاند نه اينکه فيلم درست است، بلکه از پاکي و صداقت آنهاست و الا اتهام بزرگي به آنها زده شده که اينجور جوانها و ملت را به اين حافظان مملکت بدبين کردي.
بگذريم از لايههاي نامفهوم فيلمت که در برخي از آنها زيرکانه برخي از مسائل مطرح شده. مثل مجسمههاي سفيدي که در اين مؤسسه وجود دارد. و يا اينکه يک کارخانه صابونسازي تبديل به يک مؤسسه ازدواج شده است.
آقاي حاتميکيا اين رسم نوشتن و تهيه کردن و کارگرداني نيست. اگر ميخواهي حقايق را بنويسي حقايق را بنويس. چيزي نسبت نده که وجود ندارد و چيزي به جوانها نگو که آنها را نسبت به حافظان کشورشان بدبين کند و معترضانه آنها را در مقابل هم قرار دهد.
اگر شما هنرمندي، تعهد هنري ايجاد ميکند که بخصوص براي جوانها مسائلي را مطرح کني که در تعالي روح و فکر و انديشه آنها مؤثر باشد. اين فيلم نه تعالي روحي براي فرزندان ما داشت و نه تعالي انديشه. بلکه فکر آنها را به اين مشغول ميکند که عدهاي در مقابل شما ايستادهاند و حتي با شادي شما مخالفت ميکنند. و اين ظلم بزرگي است به جوانها؛ اين ظلم را مرتکب نشو. آنچه ديدم هنر نبود، يک عقدهگشايي بود. آنچه ديدم فيلم نبود، يک نمايش مغرضانه بود.
آقاي حاتميکيا تو نسبت به گذشته خودت نگراني. از خانوادهات بپرس که چه ايدههايي داشتي و اکنون اين ايدهها تبديل به چه شدهاند؟ شايد بهترين قضاوتکننده در زندگي تو همسرت باشد. تو نسبت به گذشته خودت مخالفت ميورزي و اين جاي اشکال دارد که آنچه که باعث شده تو گذشتهات را زير سؤال ببري، حالا فکر کني براي همه مردم مهم است و آنها نيز بايد زير سؤال ببرندش. اگر گذشتهات اشکال داشته به خودت مربوط است و ميتواني آن را حل کني. حتماً در گذشته هم اشتباه ميکردي؛ و الان هم اشتباهاتي داري که شايد در آينده مجبور شوي دوباره نسبت به امروزت تجديد نظر کني.
آقاي حاتمي کيا به ما ظلم نکن!